loading...
سایت متفاوت جیز میز | دانلود
Jizmiz بازدید : 501 یکشنبه 24 دی 1391 نظرات (0)

ادامه مطلب

این روزها دچار سر گیجه‌ام
تلخ تر از تلخ…
زود می رنجم ، انگار گمشده‌ام! حتی گاهی می‌ترسم …
چه اعتراف بدی…
شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای سردی غربت دارد …
.
.
.

به پولت نناز ، خدا رو چه دیدی ؟

شاید یه روز درد قیمت پیدا کرد و من شدم مولتی میلیاردر شدم . . .

::
::
گاهی وقت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم که دلم می خواهد قبل از خواب ، ساعت را روی “ هیچوقت ” کوک کنم . .
::
::
تقصیر تو نیست ، حتما اشتباه از متصدی آرزوها بوده که تو نصیب دیگری شدی . . .
::
::
همه لحظه ها بی تو خاموش شده اند . . .
چراغی روشن کن ، من از بی تو بودن میترسم !
::
::
اینکه مرتب خودتو به دیگری یادآوری کنی تا فراموش نشی ، عجیب غم انگیزه !
::
::
دلم مثل دیواری می مونه که هنوز ایستاده ، با آجرهایی که تک تکشون شِکَستَن . . . .
::
::
فکر تخریب من نباش !
به آخر که رسیدی دست تکان بده ، خودم فرو می ریزم . . .
::
::
دیگر صاف راه نمیروم !
مهم نیست بگویند : سالم نیستم ، مهم این است تو میدانی غم نبودنت کمرم را خم کرده . . .
::
::
از عارفی پرسیدند روی نگین انگشترم چه حک کنم که وقتی شاد شدم به آن بنگرم و وقتی غمگین شدم به آن نظر کنم

گفت : حک کن “میگذرد”
::
::
::
تقصیر تو نیست ، حتما اشتباه از متصدی آرزوها بوده که تو نصیب دیگری شدی . . .
::
::
همه لحظه ها بی تو خاموش شده اند . . .
چراغی روشن کن ، من از بی تو بودن میترسم !
::
::
اینکه مرتب خودتو به دیگری یادآوری کنی تا فراموش نشی ، عجیب غم انگیزه !
::
::
دلم مثل دیواری می مونه که هنوز ایستاده ، با آجرهایی که تک تکشون شِکَستَن . . . .
::

::
درد مرا شمعی می فهمد که برای دیدن یک چیزِ دیگر آتشش میزنند . . .
::
::
هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم . . .
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار . . .
نترس ! جریمه اش با من . . . !
::
::
سوختم همچون شمع !
کسی اما قصه سوختنم را نشنید . . .
::
::
در روزگاری که لبخند انسانها از شکست توست ، برخیز تا بگریند
::
::
من زنم ، و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو !

درد آور است که من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی

 قوس های بدنم بیشتر از افکارم به چشمهایت می آیند

تاسف بار است که باید لباسهایم را به میزان ایمان تو تنظیم کنم.
::
::
اگر زیبای را آواز سر دهی ، حتی در تنهای بیابان ، گوش شنوا پیدا خواهی کرد
::
::
فرض کن به عکاس بگویم تارهای سپید را سیاه کند و چین و چروک ها را ماستمالی و حتی از آن خنده ها که دوست داری برایم بکارد !
ولی باز هم از نگاهم پیداست چقدر به نبودنت خیره مانده ام . . .
::
::
هر شب ماه ، سرِ آفتاب را زیرِ ابر میکند و من هر شب ، سرم را زیرِ آوار نبودنت . . .
::
::
می گویند : ساده می نویسی . . .
از من می خواهند به نوشته هایم شاخ و برگ دهم . . .
آنها گناهی ندارند ، نمی دانند که دیگر کار ما از شاخ و برگ گذشته است !
مهم ریشه بود که تیشه خورد . . .
::
::
چشم گذاشتم و تو رفتی ، اما تا همیشه شمردن شرط بازی نبود . . .
::

::
آتش روشن کردم و عهد کردم تا خاموش شدنش دعایت کنم ،

میدانم به آنچه خواهی میرسی . چرا که من هر بار یک هیزم اضافه میکنم
::
::
قلب با ارزشترین چیز در زندگی در آدماست ، اگر کسی بهت سپردش امانت دار خوبی باش
::
::
انسان نقطه ای است بین دو بینهایت ، بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته، بنگر بطرف کدام یک میروی (دکتر شریعتی)
::
::
در سرمای وجودم دلم عجیب هوای گرمای دستانت را کرده است . . .
::
::
آنقدر سرگرمِ “ اوقات فراغت ” بودم که فکری به حال “ روزهای فراقت ” نکردم . . .
::
::
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی‌ هستی . . .
::
::
پشیمان اند کفش هایم که این همه راه را ؛ راه آمدند با نیامدن هایت . . .
::
::
هنوز هم مثل انشاهای دوران دبستان با نتیجه گیری مشکل دارم . . .
“چرا رفتی ؟ ”
::
::
زندگی سه چیز است : اشکی که خشک میشود ، لبخندی که محو میوشد ، یادی که میماند
::
::
منطق دخترا موقع مشاجره دو حالت داره ؛ یا حق با منه ، یا تو نمیفهمی که حق با منه !
::
::
پروردگارا؛ آرامش را همچون دانه های برف ، آرام و بیصدا ، بر سرزمین قلب کسانی که برایم عزیز هستند ، جاری بگردان
::
::
تاریکی این خانه مرا میبیند و من این خانه را بی تو همیشه تاریک میبینم . . .
::
::
شیشه های شکسته تعویض می شوند . . .
پل های شکسته ، تعمیر . . .
آدم های شکسته ، فراموش !
::
::
کاش سرخپوستی بودم تا رد شاخه های شکسته را می گرفتم و تو را پیدا می کردم . . .
حالا سالهاست همه چیز شکسته و من ، روز به روز بیشتر گمت می کنم !
::
::
گاهی وقت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم که دلم می خواهد قبل از خواب ، ساعت را روی “ هیچوقت ” کوک کنم . . .
درد مرا شمعی می فهمد که برای دیدن یک چیزِ دیگر آتشش میزنند . . .
::
::
هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم . . .
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار . . .
نترس ! جریمه اش با من . . . !
::
::
سوختم همچون شمع !
کسی اما قصه سوختنم را نشنید . . .
::
::
فرض کن به عکاس بگویم تارهای سپید را سیاه کند و چین و چروک ها را ماستمالی و حتی از آن خنده ها که دوست داری برایم بکارد !
ولی باز هم از نگاهم پیداست چقدر به نبودنت خیره مانده ام . . .
::
::
هر شب ماه ، سرِ آفتاب را زیرِ ابر میکند و من هر شب ، سرم را زیرِ آوار نبودنت . . .
::
::
می گویند : ساده می نویسی . . .
از من می خواهند به نوشته هایم شاخ و برگ دهم . . .
آنها گناهی ندارند ، نمی دانند که دیگر کار ما از شاخ و برگ گذشته است !
مهم ریشه بود که تیشه خورد . . .
::
::
چشم گذاشتم و تو رفتی ، اما تا همیشه شمردن شرط بازی نبود . . .
::
::
در سرمای وجودم دلم عجیب هوای گرمای دستانت را کرده است . . .
::
::
آنقدر سرگرمِ “ اوقات فراغت ” بودم که فکری به حال “ روزهای فراقت ” نکردم . . .
::
::
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی‌ هستی . . .
::
::
پشیمان اند کفش هایم که این همه راه را ؛ راه آمدند با نیامدن هایت . . .
::
::
هنوز هم مثل انشاهای دوران دبستان با نتیجه گیری مشکل دارم . . .
“ چرا رفتی ؟ ”
::
::
تاریکی این خانه مرا میبیند و من این خانه را بی تو همیشه تاریک میبینم . . .
::
::
شیشه های شکسته تعویض می شوند . . .
پل های شکسته ، تعمیر . . .
آدم های شکسته ، فراموش !
::
::
کاش  میدیدی نبودنت داره باهام چیکار میکنه…

هر شب بغض…هر شب گریه…هرشب دلتنگی…

خدا کاری کن فراموشش کنم یا  کاری کن برگرده

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3554
  • کل نظرات : 129
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 282
  • آی پی امروز : 188
  • آی پی دیروز : 705
  • بازدید امروز : 3,102
  • باردید دیروز : 5,961
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,102
  • بازدید ماه : 121,013
  • بازدید سال : 773,905
  • بازدید کلی : 5,154,899